مسؤولان بسیج، باید آنچنان ظریف عمل کنند که همهى آحاد مستعد کشور داخل در خیمهى بسیج شوند
بسیج، نیروى خاصى در قبال نیروهاى دیگر نیست.یعنى اینطور نیست که ما بگوییم یک نیروى زمینى داریم، یک نیروى هوایى داریم، یک سپاه داریم، یک ارتش داریم، یک بسیج هم داریم. اگر اینطور بگوییم، بسیج را کوچک کردهایم. درست است که ما در سپاه، اسم این نیرو را نیروى مقاومت گذاشتیم، اما معنایش این نیست که این نیرو، عِدل نیروهاى دیگر است. این، در شکل سازمانى است. حقیقت قضیهى بسیج، بیش از اینهاست. بسیج، یعنى مردم. غیر از این است؟ شما مردم را به چند قشر تقسیم کنید. در میان اینها، آدمهاى از کار افتاده هست، آنها هیچ؛ آدمهاى لاابالى هست، آنها هیچ؛ آدمهاى کم انگیزه هست، آنها هیچ؛ بچههاى کوچکِ نرسیده به حد انگیزه هستند، آنها هیچ؛ سر و ته قضیه را که زدید، آن لُبّ مطلب، بسیج است. یعنى همهى نیروهاى مؤمنِ پرانگیزهى باشورِ با توان در جامعهى اسلامى - اعم از زن و مرد - عضو بسیجند. توقع شما از بسیج، کمتر از این است؟
پس، بسیج یعنى متن مردم؛ آن مردمى که مىتوان امید دفاع از انقلاب را از آنها داشت. این مردم، کجا هستند؟ این مردم، در اداره و مدرسه و دانشگاه و حوزه و دکان و ... هستند؛ یعنى یک زندگىِ دو زیستى. تا وقتى هنوز مسألهى دفاع نظامى، به مرور به صورت یک فرهنگ درنیامده، مردم بر اساس وظیفهشان حرکت مىکنند. این، در جامعهى اسلامى، بتدریج به شکل یک فرهنگ در خواهد آمد. اینکه امام فرمودند: «مملکت اسلامى، همهاش نظامى است»، همان فرهنگ صدر اسلام است. این، همان فرهنگ اسلامى است. در جامعهى ما، هنوز چنین حالتى نیست.
شما مىبینید، یکى مىگوید من سه ماه در جبهه بودم. چرا سه ماه؟ مگر ما سه ماه جنگ داشتیم؟ ما هشت سال جنگ داشتیم. همه باید ببینند از آن هشت سال، چهقدر سرش خالى است؛ علت آن را از خودشان بپرسند. شما مىخواهید تا آن روزى که حقیقت بسیج، درجامعهى ما به شکل یک فرهنگ در بیاید، کارى کنید که این دو زیستى بودن مردم - زیست نظامى و زیست معمولى زندگى - جا بیفتد. این، کار بسیار ظریفى است. نکتهى اول من، همین ظرافت کار شماست.
همهى آحاد مستعد کشور باید بسیجى شوند
تشکیلات بسیج، یعنى هیأت رئیسه و مدیران و مسؤولان بسیج، باید آنچنان ظریف عمل کنند که بتدریج بتوانند همهى آحاد مستعد کشور را - مستعد به همان معنا که اول گفتم - داخل در خیمهى بسیج کنند، تا او ضمن اینکه احساس مىکند زن خانهدار است، احساس کند یک نظامى است؛ ضمن اینکه احساس مىکند یک دانشجو است، احساس کند یک نظامى است. این کار، با تبلیغات و سازماندهى خوب و توجه به اینکه از هر قشرى چه انتظارى هست و ذهن آن قشر را چگونه مىشود با حقیقت مسألهى بسیج، سیراب و اشباع کرد، میسر است.
این کار، کار بسیار ظریف و مستمرى است. یعنى مىخواهم بگویم که در بررسیهاى شما، یک سطح بالا لازم است. بایستى مسأله را به چشم یک امر خیلى ظریف و دقیق نگاه کنید. اینطورى نیست که حالا تصور کنید جمعیتى هست، ما هم تور را وسط مىاندازیم و عدهیى بالاخره مىآیند، آنها را به پادگانى مىآوریم و آموزش مىدهیم، بعد هم حداکثر یک کُد رویشان مىگذاریم و مىگوییم شما متعلق به فلان لشکرید، فلان گردان با فلان فرمانده، فلان گروهان هم با فلان فرمانده است! اگر سازماندهى دقیق هم انجام شود - دیگر بالاتر از اینکه نیست - در اینجا قضیه تمام نمىشود. غیر از قضیهى سازماندهى، همین ظرافتهایى که گفتم، وجود دارد.
ما اگر دیدیم اقبال مردم به سمت پایگاههاى مقاومت - که میدان عمل بسیج است - در داخل شهر و به سمت دفاتر شما - که مرکز ادارى است - کُند شد، باید بدانیم که ما در این ظریفکارى، یک مقدار لنگیم. وقتى از مردم مىگوییم، منظور صاحبان فکر و اندیشهى انقلابى هستند؛ بخصوص آنهایى که جنگ را به عنوان یک امکان دایمى براى کشور ما تلقى کردهاند، نه آدم بافکرى که بنشیند ببافد و از انقلاب هم چیزى نفهمد.
اگر کسى خیال کند که جنگ تمام شد، به نظر من، دقیق نگاه نکرده است. جنگ، یک امکان دایمى است. ما یک نظام انقلابى هستیم. استکبار، با ما بد است. استکبار زنده است، پس خطر زنده است. ممکن است این خطر به شکل نظامى باشد، ممکن است به شکل غیر نظامى باشد؛ اما امکان نظامى همواره وجود دارد. نمىخواهیم حالا میان مردم بیفتیم و بگوییم جنگ، جنگ. نه، داعى نداریم؛ اما ما به عنوان مسؤولان، باید همواره این امکان را جدى، فعلى و قابل تحقق در آینده - حتّى آیندهى نزدیک - بدانیم؛ والّا غافلگیر خواهیم شد.
بسیج - یعنى نیروى مردمى - را نمىشود با روشهاى جذب بقیهى نیروها جذب کرد. انسان، ارتشى را طور خاصى، و سپاهى را یکطور دیگر جذب مىکند - مثلاً مختصر فرقى با هم دارند - اما بسیجى را آنطورى نمىشود جذب کرد. بسیجى، تودهى مردم است. شما مىخواهید او را تحت یک سازمان بیاورید، با نظم و انضباط آشنایش کنید، فرمانبرى به او یاد بدهید و استعداد و شوق و ایمانى که براى دفاع از کشور در او هست، آن را به بهترین شکلى به کار بگیرید و اگر در او کم است، تزریق کنید. چه کار مىخواهید بکنید؟ این کار، کار بسیار مهمى است و من عرض مىکنم که اگر این کار - یعنى فراگیر شدن بسیج - انجام شد، این انقلاب، بیمهى بیمه است؛ اگر نشد، جاى نگرانى است. یعنى بسیج با سرنوشت انقلاب سر و کار دارد. اگر بسیج، قوى و کارآمد شد و گسترش پیدا کرد و - همانطور که عرض کردیم - پایهاش مستحکم بود، هیچ قدرتى در دنیا، هرچه هم توطئه کنند، هرچه هم با یکدیگر همدست بشوند، قادر نخواهند بود نسبت به این کشور و این انقلاب، کمترین چشم زخمى وارد کنند. اگر نیروى بسیج - یعنى نیروى نظامى مردم - را کم گرفتیم، آنوقت جاى نگرانى و اشکال است؛ چون صحنهى حضور مردم، فقط صحنهى سیاسى و اقتصادى نیست. صحنهى نظامى، اهم صحنههاست و این حضور، در سایهى بسیج است.
مىخواهم به این وسیله، اهمیت کار شما و اهمیت کار هریک نفر از این بچهها و جوانان بسیجى را - که به معناى واقعى کلمه، جزو این مجموعهى عظیم بسیج هستند - یادآور شوم. هیچ نفرى را نباید رها نمود و یا کارى کرد که رها بشوند. اگر این جوان بسیجى که در جنگ، آن همه خدمت کرده، خداى نکرده به سمت چیزهایى در متن جامعه سوق داده شود، خسارتِ جبرانناپذیرى است. همهى این جوانانى که شما در خیابانها مىبینید مشغول زندگیند و دنبال کار خودشانند، باید در دلتان آنها را یک بسیجىِ بالقوه فرض کنید و بسیج بشوید، براى اینکه آنها را جذب کنید. ما نمىتوانیم راضى بشویم که جوان این کشور و جوان مسلمان، از بسیج عمومى مردم بیرون بیاید.
من هم انشاءاللَّه در خدمت این کار بزرگ خواهم بود. هر کارى از ما ساخته باشد، حرفى نداریم که در خدمت آقایان، این کار انشاءاللَّه انجام بشود. دعا مىکنیم که خدا شما را قوّت بدهد و کمک کند، تا این کار بزرگ را انشاءاللَّه به بهترین وجهى انجام بدهید. خداوند انشاءاللَّه قلب مقدس ولىّعصر را از شما راضى کند و روح مطهر امام عزیزمان را همواره از شما شاد بگرداند.
بیانات رهبری در دیدار با فرماندهان نیروی مقاومت بسیج/ اول آذر 1369