Quantcast
Channel: .: بناب ثارالله :.
Viewing all 156 articles
Browse latest View live

«نورالدین پسر ایران» و زخم‌های شیرین جنگ

$
0
0

 

«نورالدین پسر ایران» و زخم‌های شیرین جنگ
کسی که در فضا و حال و هوای جبهه تنفس کرده باشد و زخم جنگ را بر تن داشته باشد، نمی‌تواند دروغ بگوید یا ریا کند و ادا و اصول دربیاورد؛ هرچند که سال‌ها از آن حال و هوا گذشته باشد. چرا که جنگ و ایستادن زیر آتش جای دروغ و دغل نیست و کتاب «نورالدین پسر ایران» خاطراتی ناب از یک رزمنده ناب است.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: اگر بگوییم «نورالدین پسر ایران» خاطرات یک جانباز 70 درصد است، درست است. اگر بگوییم خاطرات کسی است که حدود 80 ماه جبهه بوده است، درست است. اگر بگوییم خاطرات کسی است که هم جنگ در کردستان و هم نبرد در خوزستان را تجربه کرده، درست است. اگر بگوییم خاطرات کسی است که در بیشتر عملیات‌ها حضور داشته، درست است و اگر بگوییم خاطرات کسی است که جای سالم در بدنش نیست و حتی پشت گوشش هم مزه ترکش را چشیده، باز هم درست است.

بله همه این‌ها هست، اما چنانکه خودش در آخرین صفحه کتاب (ص 632) می‌گوید «نورالدین پسر ایران» خاطرات کسی است که هشت سال در «متن جنگ زندگی کرده است» و برای چه این‌ها را بازگفته است؟ برای آنکه «یاد آن لحظه‌های بی‌نظیر برای همیشه زنده بماند» و اگر تو هم می‌خواهی این هشت سال را در متن جنگ زندگی کنی و بدانی - نه مثل نورالدین که دیده - آن لحظه‌های بی نظیر چیست، باید کتاب را بخوانی.

«... داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد... هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم. در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک... به تدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌کردند، داد می‌زدند... من تلاش می‌کردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم ولی نمی‌شد... من احساس می‌کردم مثل یک توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله می‌کردم: گردنم را بکشید بیرون... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشت‌های تنم دارند می‌ریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود حتی نارنجک‌ها و خشاب‌هایی که به کمرم داشتم ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچه‌ها به سر و صورت شان می‌زدند و گریه می‌کردند. من از لحظاتی قبل شهادتین می‌گفتم اما هیچ ناله‌ای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم». ( ص 86)

این صحنه گیرا و طنز صحنه اولین بار زخمی شدن نورالدین است. در کتاب از این صحنه‌ها زیاد خواهید خواند. این را آوردم تا بگویم در سراسر کتاب طنز و ملاحت پنهانی وجود دارد به گونه‌ای که تا آخر کتاب لبخند از لب‌های مبارکتان دور نمی‌شود. در همین صحنه نورالدین به شدت زخمی می‌شود؛ طوری که دو ماه در بیمارستان می‌خوابد، اما شما موقع خواندن آن به جای اینکه آخ بگویید، لبخند می‌زنید. امکان ندارد شما دو سه صفحه بخوانید و با یک صحنه یا یک اتفاق و حتی جملات و عبارات طنز که لبخندی ملیح بر لب هایتان می‌نشاند، برخورد نکنید. این طنز پنهان یکی از نقاط قوت کتاب است که آن را خواندنی‌تر و جذابتر می‌کند. برای نمونه فقط کافی است صفحات 43، 150، 160، 165، 188، 209، 344، 375، 470 و ... را که البته خیلی زیاد است، بخوانید.

فکر می‌کردم این کندی و عقب بودن صدا و سیما از اتفاقات و واقعیات جامعه مال امروز است، اما نورالدین موارد متعددی ذکر می‌کند که نشان می‌دهد این مشکل صدا و سیمای ما مربوط به امروز و دیروز نیست و سابقه طولانی دارد.

این بیماری مزمن در زمان جنگ هم دامنگیر صدا و سیما بوده است:

- گاهی افراد خانواده و فامیل می‌پرسیدند در جبهه چه کارهایی می‌کنیم و من وقتی از چند و چون عملیات می‌گفتم، ناباورانه نگاهم می‌کردند. مثلاً وقتی از شب دوم بدر و حجم آتش دشمن می‌گفتم، با حیرت و تردید می‌پرسیدند: پس چرا تو چیزیت نشد؟ آن وقت دوباره دلم برای جبهه له له می‌زد. جایی که آنقدر به خدا نزدیک بودیم که با رگ و پوستمان می‌فهمیدیم اگر خدا بخواهد، ما را ابراهیم‌وار از آتش بیرون می‌آورد! هر وقت چنین گفتگوهایی پیش می‌آمد، عجیب احساس غربت می‌کردم. فکر می‌کردم مردم شهر واقعاً شناخت خوبی از چیزی که در جبهه می‌گذرد، ندارند. اغلب فکر می‌کردند ما لذت زندگی و خانواده خوب و آسوده،‌ بدن سالم و رفاه را نمی‌دانیم. نمی‌دانیم می‌شود در خانه ماند و روی فرش و تشک و دور از سر و صدای انفجار خوابید. درک نمی‌کردند زندگی در جبهه طعم دیگری دارد و... (ص 333)

- ...آن روزها برنامه‌ای بین بچه‌های جبهه بود که به اسم اصغر قصاب مطرح شده بود چون حرف‌های او این جریان را ایجاد کرد؛ هر کس برمی‌گردد حداقل سه نفر با خودش به جبهه بیاورد. بچه‌ها روی این قضیه زیاد کار می‌کردند. از آنجا که تبلیغات تلویزیون مستقیم نبود گاهی واقعیات جبهه درست منعکس نمی‌شد. (ص 190)

- ما به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات ماهواره‌ای نمی‌توانستیم موقعیت منطقه را نشان بدهیم. برنامه‌های تلویزیونی هم ضعیف بودند و هیچ وقت فیلمبرداری جامعی انجام نمی‌شد تا کار بچه‌ها را خوب نشان بدهد. خلاصه کسانی که در شهر بودند درک درستی از جبهه نداشتند و با این گفتگو ها شرایط را کمی بهتر می‌فهمیدند. (ص 573)

نکته جالب دیگر این که نورالدین در چندین جای کتاب (از جمله صفحات 177، 258، 293، 522، 531) می‌گوید که از تلویزیون یا از تبلیغات لشکر آمدند فیلمبرداری کردند و رفتند. هنوز هم این سئوال را از این نهادها داریم که این فیلم ها که سند جنگ‌اند، کجا هستند؟ آیا این فیلم‌ها از بین رفته‌اند؟ چرا تلویزیون بعد از این همه سال این فیلم‌ها را نمایش نمی‌دهد؟ و چرا این سازمان‌ها و نهادها اسناد جنگ را حبس کرده و منتشر نمی‌کنند؟

* یکی از نکات زیبای کتاب این است که خیلی مواقع نورالدین حادثه یا خاطره یا شرایط سختی را کامل در چند پاراگراف یا در یکی دو صفحه توضیح می‌دهد به آخر که می‌رسد جمله کوتاهی یا عبارتی را می‌آورد که کل ماجرا را به زیباترین شکل بیان می‌کند. اگر توضیح آن حادثه یا آن خاطره در یاد خواننده نماند، اما آن جمله کوتاه و زیبا حتما به یاد می‌ماند. فکر می‌کنم این جمله و عبارت زیبا از ذوق ادبی نورالدین نیست؛ از این است که او آن شرایط را با چشم خود دیده و با پوست و گوشت خود آن را لمس کرده است و این جمله از عمق وجودش برمی آید بنابراین بر دل می‌نشیند.

مثلاً:  - «و باز پدرم گفت: اوغول! همیشه که جبهه اولماز!
مگه چی شده؟
آخه تو که رفتی اونجا موندی. خدمت سربازی 24 ماهه. اونوقت تو چهار ساله که اونجایی!
گفتم: بله! تا جنگ هست منم هستم. در این مورد با من هیچی نگید غیر از این هر چی بفرمایید قبوله ...تازه این خدمت نیست که یه چیز دیگه اس!» (ص 234)

- درباره شرایط و آموزش‌های سخت قبل از عملیات بدر می‌گوید: «وقتی می‌شنیدیم قرار است این بلم‌ها را چنان مهار کنیم که کیلومترها در دل دشمن پارو بزنیم و با همین بلم‌ها به خط دشمن بزنیم و شاید از روی همین بلم‌ها مجبور به درگیری شویم، از تعجب می‌خندیدیم که : مگر می‌شود؟

... این ها را می‌گفتم اما با دیدن حال و روز بچه‌ها به خودم نهیب می‌زدم که می‌شود. این بسیجی‌ها می‌توانند!» (ص 245)

- درباره نبرد سخت بدر و شهادت بچه‌ها می‌گوید: «هنوز خون بچه‌هایی که طی دو شب گذشته شهید شده بودند، هر طرف روی زمین دیده می‌شد. لحظه‌های عجیبی بود لحظه‌های مواجهه با بقایای بدن یک شهید یا خون دلمه بسته‌اش...» (ص 294)

- بعد از اینکه بیش از 80 صفحه درباره عملیات بدر توضیح می‌دهد، در آخر می‌گوید: «... با چنان حال و روزی از عملیات بدر جدا شدیم و به شهر برگشتیم. از عملیاتی که برای لشکر عاشورا کربلایی دیگر بود... و داغ شهدای بدر مگر خوب شدنی بود؟» (ص 323)

- درباره لو رفتن عملیات کربلای چهار و قتل و عام بچه‌ها در شب عملیات می‌آورد: «... در دلم غوغایی بود ، هنوز وارد اروند نشده بودیم که ناگهان صدایی از آب بلند شد؛ دشمن از آتش بارهایی استفاده کرد که اول روی آب را تا سطح 50 تا 60 متر گاز می‌پوشاند و بعد می سوخت و می‌سوزاند! غواصانی که به ستون در آب حرکت می‌کردند در یک لحظه زیر آتش تیربار دشمن لت و پار شدند. هنگامه‌ای بود که خدا می‌داند و بس!...به نظرم آن ساعات آب اروند به رنگ خون شده بود» (ص 541)

و در آخر این بخش با جمله کوتاهی همه چیز را بیان می‌کند: «زخم کربلای چهار خیلی زجرم می‌داد.» (ص 549)

- با اینکه نورالدین به خاطر زخم‌هایش به اصل عملیات کربلای 5 نرسیده و دو روز بعد برای جواب دادن به پاتک‌های دشمن به خط رفته است اما با توصیف این پاتک‌های سخت دشمن می‌گوید: «با خودم فکر می‌کردم اگر شلمچه روزی به حرف بیاید، از شجاعت و شهادت مظلومانه بچه‌ها چه‌ها که نخواهد گفت...»(ص 570)

 

 - و خاطره ای از دیدار مسئولان شهری از جبهه: «یادم هست یکبار وقتی در گردان امام حسین بودم عده‌ای از مسئولان برای بازدید آمده بودند. روزهای قبل از عملیات «یا مهدی» در کارخانه نمک بود. بین آنها از مسئولان استانداری، فرمانداری و شهرداران مناطق هم بودند... غذا را که خوردیم صحبت از مشکلات پیش آمد. بچه ها از اوضاع شهر و مسئولان انتقاد کردند... دیگری ادامه داد: چطور می‌شه که این رزمنده‌ها با فرمان امام و فرماندهانشان جنگ را اداره می‌کنند ولی شما در شهری که دور از جنگ است نمی‌توانید شهر و اداره‌تان را درست کنترل کنید؟ در آن جمع من هم به شوخی گفتم: ما در جنگ شهرها واردیم. انشاء‌الله اگه روزی جنگ تمام شد این آر.پی. جی‌ها و تیربارها برمی‌گردند به شهر و هر اداره‌ای را که مردم از اون‌ها ناراضی‌ان، می‌زنن! یکی از آنها جوابی به من داد که سال‌ها بعد از جنگ می‌بینم واقعیت را گفته. او گفت: شما بعد از جنگ که برگشتید به شهر، بعضی از مسئولان عده‌ای از شما رو به عنوان محافظ میون خودشون می‌یارن و کارشونو می‌کنن. اون وقت دیگه نمی‌تونید حتی آر.پی. جی بزنید.(ص 579)

- شاید به همین خاطر است نورالدین در جای دیگری می‌گوید ما در شهر کلاه سرمان می‌رود: «چقدر این پشت با آن جلو با هم فرق داشتند! ما سالها بود در منطقه جنگی زندگی می‌کردیم و در زندگی شهری چنان ناشی بودیم که زود سرمان کلاه می‌رفت» (ص 429)

- درباره یکی از اعزام‌های بچه‌های لشکر عاشورا به غرب می‌گوید: «از تبریز حدود 20 نفر از روحانیون و مسئولان برای بدرقه ما آمده بودند که ای کاش برای بدرقه نمی‌آمدند بلکه همراه بچه‌ها راهی می‌شدند برای عملیات! آن روز یادم هست امام جمعه تبریز و استاندار و عده‌ای از دادستانی و جاهای دیگر آمده بودند.» (ص 588) برای آنها که باید بگیرند چه جمله‌ای بهتر از این می‌تواند لُب مطلب را ادا کند.

- و در صفحات آخر کتاب همه درد دلش را خلاصه می‌کند: «خبر بیماری و بعد رحلت امام در چهارده خرداد 1368 بدترین اتفاقی بود که می‌توانست رخ دهد. من شرایط روحی سختی را می‌گذراندم. خدایا! کدام درد سختتر بود؟ درد فراق یاران شهیدمان؟ درد این تن رنجور که باید در شهر هزار رنگ تاب می‌آورد؟ و حالا درد وداع با امام که از جان و دل و خالصانه دوستش داشتیم و حاضر بودیم عمرمان را فدای سلامتی و زندگی امام کنیم.

در طول جنگ بارها اسمم برای رفتن به سوریه و مکه درآمده بود... عده‌ای رفتند و بعضی مثل من نرفتند. می‌ترسیدم بروم و از عملیات جا بمانم... در طول جنگ فقط یکی دو بار با لشکر به مشهد رفتم اما هیچکدام از اینها ناراحتم نمی‌کرد. چیزی که مرا می‌سوزاند این بود که بارها اسمم برای دیدار امام درآمده بود اما نرفته بودم! هر بار حرف دیدار امام پیش می‌آمد، خجالت می‌کشیدم بروم پیش امام. فکر می‌کردم چه کرده‌ام که بروم مقابل امام بایستم. همه آن دیدارها را با همین دلیل ساده که برای دلم بود از دست داده بودم و حالا...» (ص 627)

از این موارد در خاطرات نورالدین زیاد است که موقع خواندن کتاب حسابی به دل می‌نشیند و حتی آدم را منقلب می‌کند.

فصل «وقتی اشک کم می‌آورد» تلخترین فصل کتاب است و البته فصل افشاگری نورالدین هم هست. افشاگری درباره آنهایی که:

- یکی از روزهای گرم تیرماه برادرزنم هراسان آمد و گفت: ایران قطعنامه را قبول کرده!
چی داری می‌گی؟
عصبانی شده بودم. قسم خورد که با گوش‌هایم شنیدم. باورم نمی‌شد...آمدم خانه دیدم بله رادیو و تلویزیون دارند خبرش را می‌دهند. نشستم و پیام امام را میان اشک و خون دل شنیدم. وقتی امام از نوشیدن جام زهر گفت چنان ناراحت شده و گریستم که طعم تلخ آن تا لحظه مرگ از یادم نمی‌رود. به هم ریخته بودم. فکر می‌کردم نیروهایی که از جبهه رو برگردانده بودند و یا کسانی که در پشت جبهه بودند با بی‌تفاوتی‌شان و مهمتر از همه، بعضی مسئولین عافیت طلب، کار را به جایی رساندند که امام این پیام را داد و قطعنامه را قبول کرد. آن روزها هر کس با من حرف می‌زد، می‌دید چقدر عصبانی‌ام. وقتی بعضی بچه‌های پایگاه را می‌دیدم آتش به جانم می‌افتاد؛ کسانی که مسئول و نیروی پایگاه بودند و از آغاز جنگ برای رفتن به جبهه، امروز و فردا می‌کردند، حالا جنگ داشت تمام می‌شد و اینها هنوز به جبهه نرفته بودند.
شما چه جور نیرویی هستید؟ چرا نشستید؟ چرا فقط دست‌های تان را به هم می‌مالید؟ کی با نشستن کار حل شده که حالا حل شود... بیایید برویم...
جوابشان آماده بود، می‌گفتند: ما هم یک نیرو هستیم مثل بقیه،...»

و یا درباره گرفتن کارت پایان خدمتش می‌گوید: «دیگر همه چیز تمام شده بود... پیگیر تسویه حسابم شدم... چند بار به کمیسیون پزشکی ارتش رفتم اما هر بار دست خالی برگشتم تا اینکه یک روز خودم را به اتاق دکتر رساندم و گفتم که مرا برای خدمت نوشته‌اند. با تعجب نگاهم کرد و گفت: کی نوشته؟ پرونده را دید و فهمید خودش نوشته! به مقر ژاندارمری معرفی شدم. اتفاقاً یکی از نیروهایی که در کردستان با هم بودیم به اسم یونس آنجا گروهبان بود، مرا شناخت و تحویلم گرفت. گفتند: سه ماه غیبت داری، باید شما را به پلیس قضایی معرفی کنیم! آنجا دادگاه تشکیل می‌دهند و می‌نویسند این برادر در جبهه بوده،‌ نامه را برای ما می‌آوری و ما کارت شما را تحویل می‌دهیم. مسئول پلیس قضایی روحانی بود، ‌یک نگاهی به نامه کرد، یک نگاه به من و پرسید: این مدت کجا بودی؟ چرا غیبت کردی؟
ـ اون موقع من در بدر بودم. زخمی هم بودم.
ـ کی به تو گفته بود به جبهه بروی؟
ناراحت شدم. گفتم: من به دستور امام رفتم جبهه! با وقاحت گفت: خب،‌ امام بیاید جواب بدهد!
خیلی سوختم! هنوز امام بود و اینها اینطوری می‌کردند! گفتم: گناه من هر چی هست بنویسید یا زندان برم یا جریمه بدم!
گفت: 6 ماه زندان داری! برای هر یک ماه غیبت،‌ دو ماه زندان!
با عصبانیت گفتم: عیبی نداره! ادامه داد: چون پسر خوبی هستی از زندان می‌گذریم. دو هزار تومان برایت جریمه می‌نویسیم! نوشت و برگشتم. پولی نداشتم...»

وقتی در ادامه نحوه جبهه رفتن این روحانی مسئول قضایی را می‌آورد، شما هم تا عمق وجودتان می‌سوزید: «... و بالاخره تسویه‌ام را در تاریخ 25 مهر 67 نوشتند،‌ تا آن تاریخ سه ماه مرخصی داشتم که استفاده نکرده بودم به این ترتیب 77 ماه حضور من در صحنه‌های تلخ و شیرین جنگ تمام شد.
به شهر برگشتم، ‌شهری که در آن غریبه بودم. نمی دانستم چه کنم؟ کجا بروم؟ هیچ جا برای من نبود! در خانه می‌نشستم و فکر می‌کردم. امیر شهید شده بود. صادق شهید شده بود... عزیزانم همه با شهادت رفته بودند. از فکر و خیال داشتم خفه می‌شدم.
حالا روزی رسیده بود که هیچ فکرش را نمی‌کردم. این که جنگ تمام شده باشد و ما مانده باشیم.» (ص 613 - 622)

نورالدین فرزند آذربایجان است و در کتاب همه ویژگی‌های «فرزند آذربایجان بودن» متجلی است؛ ویژگی‌هایی چون صفا و صمیمیت، صداقت و صراحت، سادگی و بی‌تکلفی‌، سر نترس داشتن و حتی قُدی و بی کلّگی ترکی. به عبارت دیگر روح خطه آذربایجان در این کتاب به خوبی جاری است و اگر کسی می‌خواهد روحیات مردم این خطه را به ویژه در دوره دفاع مقدس بداند، حتماً باید این کتاب را بخواند.

تا به حال کتاب‌هایی درباره لشکر عاشورا و کلاً شهدا و رزمندگان خطه آذربایجان منتشر شده است، اما کتاب «نورالدین پسر ایران» چیز دیگری است. فکر می‌کنم اگر این کتاب منتشر نمی‌شد، یک قطعه بسیار مهم از دفاع مقدس ما گم بود و اگر هیچ کتاب دیگری درباره شهدا و رزمندگان آذربایجان منتشر نشود، همین یک کتاب کافی است تا نقش و روح خطه آذربایجان در دفاع مقدس را نشان دهد.

نورالدین در خاطراتش همه چیز را می‌گوید؛ هیچ چیز را پنهان نمی‌کند و ذره‌ای اغراق یا خودستایی در این کتاب نیست؛ اگر در گزینش سپاه رد می‌شود (ص 27)، اگر اولین بار مزه ترس را در کردستان می‌چشد (صفحات 78 و 79)، اگر از حلالیت طلبیدن بچه‌ها خوشش نمی‌آید و آن را لوس بازی می‌داند (ص 114)، اگر خیلی می‌خورد (ص 134)، اگر پوتین‌های ارتشی‌ها را پاتک می‌زند (ص 170)، اگر آجیل‌های گروهان را می‌دزدد (ص 207)، اگر با ارتشی‌ها اختلاف دارند و گاه دعوا می‌کنند (صفحات 209 و 216)، اگر مثل بقیه نماز شب نمی‌خواند (ص 245)، اگر نماز صبحش به خاطر خستگی و خواب قضا می‌شود (ص 309)، اگر امضاء جعل می‌کند و مهمات بیشتر می‌گیرد (ص 363)، اگر بچه‌های سیگاری لشکر در فاو دنبال سیگار می‌گردند (ص 392)، اگر گونی بار چهار روحانی می‌کند (ص 470)، اگر بچه‌ها مشغول نماز شب خواندن هستند و او عسل‌ها را کش می‌رود و می‌خورد (ص 532) و در کنار اینها اگر در عملیات چنان زخمی می‌شود که تغییر چهره می‌دهد (ص 223)، اگر در لحظه به لحظه کربلای بدر حضور دارد (ص 257 و 258)، اگر عراقی‌ها سخت مقاومت می‌کنند (ص 304)، اگر داغ بدر را بر دل دارد (ص 322)، اگر کنار کارخانه نمک و در عملیات «یا مهدی» می‌گوید «آن روزها رابطه‌ام با خدا عجیب و لطیف شده بود» (ص 438)، اگر شاهد مظلومیت و ایثار بچه‌های زخمی افتاده در آب و نمک است (ص 449)،‌ اگر گاهی هم نماز شب می‌خواند (ص 484)، اگر برخی بچه‌ها شب عملیات می‌ترسند و برمی‌گردند و یا اگر فرمانده دسته‌شان ترسو است و جلو نمی‌رود (ص 403 و 505 و 532 )، اگر معلمانی را می‌بیند که از ترس خط نمی‌روند (ص 560)، اگر بچه‌های پایگاه‌شان تا آخر جنگ، جبهه نمی‌روند (ص 613) و اگر جگرش از وقاحت روحانی پلیس قضایی در اهانت به امام می‌سوزد (ص 618) اینها و صدها اتفاق و حادثه تلخ و شیرین دیگر را در کنار هم، همه را می‌آورد. و همین‌ها است که کتاب «نورالدین پسر ایران» را خواندنی و از آن مهم تر باورپذیر کرده است. آدم وقتی این کتاب را می‌خواند با خودش می‌گوید: جنگ یعنی این.

توفیق شد بعد از مدتی - حدود هفت هشت ماه - دوباره یک کتاب خاطرات جبهه و جنگ بخوانم. یک صفا، صمیمیت، صداقت و بی‌ریایی خاصی در این کتاب‌ها موج می‌زند که آدم حظ می‌کند. روح و قلب آدم را جلا می‌دهد و روشن می‌کند. ذره‌ای دروغ در این کتاب نیست. اصلاً بگذار اینطور بگویم یعنی خودم اینطور فکر می‌کنم که کسی که در فضا و حال و هوای جبهه تنفس کرده باشد و زخم جنگ را بر تن داشته باشد، نمی‌تواند دروغ بگوید یا ریا کند و ادا و اصول دربیاورد هر چند که سال‌ها از آن حال و هوا گذشته باشد؛ چرا که جنگ و ایستادن زیر آتش جای دروغ و دغل نیست. کتاب «نورالدین پسر ایران» خاطراتی ناب از یک رزمنده ناب است.

کتاب «نورالدین پسر ایران» خاطرات پسری 16 ساله و روستایی است که مثل خیلی از رزمنده‌های نوجوان به زور و زحمت، رضایت همه را برای اعزام به جبهه جلب می‌کند. گردآورنده این کتاب 698 صفحه‌ای «معصومه سپهری» بوده و چندی پیش از سوی انتشارات سوره مهر در قطع  وزیری و با جلد گالینگور منتشر و با حضور حجت‌الاسلام سیدمهدی خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و تنی چند از سرداران و فرماندهان دفاع مقدس رونمایی شد.


تراشیدن ریش مقام معظم رهبری در زندان ساواک+عکس دیده نشده

$
0
0


این قدر خوشحال شده بودم… که بی اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن… تعجب می‌کردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می‌‍کنم و من این قدر خوشحالم… به او گفتم استاد این آینه را بده چانه ی خودم را چند سال… 
به گزارش افکارنیوز به نقل ازتریبون ، شنیده شده بود که ریش روحانیون را در زندان می‌تراشند. از بیرجند که راه افتاده بودند این فکر رهایش نمی‌کرد گاه موهای نه چندان پرپشت خود را می‌کشید تا به دردی که با کشاندن تیغ بر صورتش برمی‌خواست، عادت کند.«وحشت عظیمی از آن آنچه در بیرجند انتظارش را داشتم و آن عبارت بود از تراشیدن ریش، خشکِ خشک.. منتظرش بودم.»
و آن لحظه از راه رسید و در انباری سابق باز شد. آرایشگر یک گروهبان در چهارچوب در ظاهر شدند. یک صندلی هم با خود آورده بودند. به او اشاره کردند که بیاید و روی صندلی بنشیند. شنیده بود بعضی روحانیون هنگام تراشیدن ریش مقاومت کرده‌اند. شاید حضور گروهبان برای مقابله با این مقاومت ها بود.«مقاومتی نداشتم و نکردم. آماده بودم. چون می دانستم فایده ای ندارد. دست و پای من را می‌گیرند و بعد مقداری کتک می‌زنند و بعد آن کاری که نباید بشود… خواهد شد.»
نشست. منتظر بود دست آرایشگر بالا بیاید و لبه تیغ را روی صورت او مماس کند ناگهان دید آن چه روی صورت او به راه افتاده دستگاه مو زن است. تمام نگرانیها و انتظارهای موحش غیب شان زد. «این قدر خوشحال شده بودم… که بی اختیار با این سلمانی و آن گروهبان مرتب بنا کردم حرف زدن و خندیدن… تعجب می‌کردند اینها که من چه طور آخوندی هستم که دارند ریشم را کوتاه می‌‍کنم و من این قدر خوشحالم…{تمام که شد} به او گفتم استاد این آینه را بده چانه ی خودم را چند سال است ندیده‌ام… خنده اش گرفت. آینه اش را داد. بنا کردم به صورتم نگاه کردن. دیدم بله؛ آدم مثل این که خودش را درست نمی‌شناسد.»
… هنگام برگشت آن افسر عبوس آقای خامنه ای را دید و با زبان تمسخر از فاصله ای که دور هم بود صدا بلند کرد:«آشیخ! ریش‌ات را زدند من هم با همان صدای بلند گفتم: بله و با خنده ادامه دادم الحمدالله مدت‌ها بود چانه ام را ندیده بودم که دیدم… احساس کردم من هیچ ناراحتی ندارم. شاید تعجب کرد. دلش می خواست که من ناراحت و متاسف و غمگین بودم که نبودم

 

مجموعه سخنرانی های صوتی - استاد رائفی پور

$
0
0

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام

در این پست سخنرانی هایی که فقط فایل صوتی ازشون در دسترس هست قرار میگیره

توجه:این پست مرتب به روز رسانی می شود

 

 سخنرانی  

http://dl5.zahra-media.ir/raefi%20pour/sound/sound.jpg

اونایی که با خونشون پشت عدو به خاک رسید

به جای نعش پاکشون استخون و پلاک رسید

اونا که در کلاس عشق با گریه ثبت نام شدن

جای قلم تفنگ به دست فدایی امام شدن

اونا که بی صبرانه پا در وادی عمل زدن

شبیه قاسم جرعه ی احلی من العسل زدن

به اونا که فاطمه گفت لحظه ی آخر ولدی

تو رو خدا آهای جوون خونشونو هدر ندی

 

 

|مکان:|زمان:آبان ۹۰ تا اسفند ۹۱|
|موضوع:۱۰ جلسه روایت عهد|

 

فایل صوتی:
جلسه اول:حقیقت ذوالقرنین|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه دوم:شجره ملعونه|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه سوم:حماسه سرخ|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه چهارم:نیچه و مسیحیت|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه پنجم:اسطوره های صهیونیزم-نقاط ضعف اسراییل|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه ششم:اسطوره های صهیونیزم-قوم برگزیده ۱|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه هفتم:اسطوره های صهیونیزم-قوم برگزیده ۲|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه هشتم:اسطوره های صهیونیزم-قوم برگزیده ۳|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه نهم:اسطوره های صهیونیزم-قوم برگزیده ۴|لینک مستقیم|لینک کمکی|

جلسه دهم روایت عهد-ارض موعود ۱ |لینک مستقیم|لینک کمکی|

جلسه یازدهم-ارض موعود ۲|لینک مستقیم|لینک کمکی|

جلسه پانزدهم روایت عهد-فتنه شام و تحولات اخیر سوریه |لینک مستقیم|لینک کمکی|

جلسه شانزدهم روایت عهد-ارض موعود ۳|لینک مستقیم|لینک کمکی|

 

 

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:دانشکده هنر|زمان:۲۸ آبان و ۵ آذر|
|موضوع:نماد های گمشده|

 

 

 

فایل صوتی:
جلسه اول|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه دوم|لینک مستقیم|لینک کمکی|

 

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

 
|مکان:|زمان:۲۴ و ۲۹ تیر ماه ۹۱|
|موضوع:حجاب مصونیت یا محدودیت|

 

 

 

 

فایل صوتی:
جلسه اول|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه دوم|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:تالار حافظ شیراز|زمان:۱۸ و ۱۹ شهریور ۹۱|
|موضوع:بیداری اسلامی-نقش ایرانیان در ظهور|

 

 

 

 

فایل صوتی:
بیداری اسلامی(۱۸ شهریور) |لینک مستقیم|لینک کمکی|
نقش ایرانیان در ظهور(۱۹ شهریور) |لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:تهران|زمان:۳۰ شهریور ۹۱|
|موضوع:پیامبر اسلام(ص)|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:کرج|زمان:۳۱ شهریور ۹۱|
|موضوع:یادواره شهدا|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

 
|مکان:تهران|زمان: ۱ مهر ۹۱|
|موضوع:همایش مینی سیتی ۴-تحرکات آخرالزمانی دشمن|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

 
|مکان:مشهد مقدس|زمان:۸ مهر ۹۱|
|موضوع:تولد امام رضا(ع)|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:گیلان|زمان:۶ آذر ۹۰|
|موضوع:ایران و بیداری اسلامی|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:|
|موضوع:حمله شیطان|

 

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:۶ بهمن ۹۰|
|موضوع:ایران یا اسلام|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:مهدیه امام حسن(ع)|زمان:۲۲ تیر ۹۱|
|موضوع:حجاب|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:زنجان|زمان:آذر ۹۰|
|موضوع:ابزار رسانه ای|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:سالن سینا و صدرا|زمان:۲۰ فروردین ۹۰|
|موضوع:آخرالزمان|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:|زمان:|
|موضوع:بازگشت فرعون|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:۱۲ مرداد ۹۰|
|موضوع:کنفرانس اتاق محبان اهل بیت(ع)|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:۲۶ اردیبهشت ۹۰|
|موضوع:کنفرانس رادیو میقات|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:|
|موضوع:دفاع مقدس|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:مسنجر ال فور|زمان:۱۷ مهر ۹۱|
|موضوع:اسلام ستیزی با ابزارهای نوین|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:فردیس کرج|زمان:۲۱ شهریور ۹۰|
|موضوع: فرقه های انحرافی|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:;کاشان|زمان:۲۷ مهر ۹۰|
|موضوع:از قیام تا انتقام|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:;قزوین |زمان:۶ خرداد ۹۱|
|موضوع:نقش ایرانیان در ظهور|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:کرمان|زمان:۳ شهریور ۹۰|
|موضوع:عبرتهای بنی اسراییل|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:کرمان|زمان:۱۳ اسفند ۸۹|
|موضوع:شیطان پرستی|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:لارستان|زمان:فروردین ۹۱|
|موضوع:|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:|زمان:۴ اردیبهشت ۹۰|
|موضوع:معماران اقتصاد|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:کرج|زمان:۲۴ آذر ۹۰|
|موضوع:منجی|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:کاشان|زمان:۷ اسفند ۹۰|
|موضوع:پروتکلهای یهود|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:رادیو معارف|زمان:|
|موضوع:پرسش و پاسخ|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:اهواز|زمان:۲۴ مهر ۹۰|
|موضوع:تمدن|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

 
|مکان:اصفهان|زمان:۲۱ تیر ۹۱|
|موضوع:قرار ایستادگی|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:ماهشهر |زمان:۲۹ مهر ۹۱|
|موضوع:مهدویت و رسانه|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:اهواز-مسجد ارشاد|زمان:۲۹ مهر ۹۱|
|موضوع:عاشورا تا ظهور-آیین برتر|

 

 

 

فایل صوتی:
جلسه اول:عاشورا تا ظهور|لینک مستقیم|لینک کمکی|
جلسه دوم:آیین برتر |لینک مستقیم|لینک کمکی|

 
[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

 
|مکان:اهواز-جهاد دانشگاهی|زمان:۳۰ مهر ۹۱|
|موضوع:موسیقی|

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:اهواز-پارک گلها-|زمان:۳۰ مهر ۹۱|
|موضوع:جوانان-اینترنت-ماهواره|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:روستای کاردگر محله-فریدون کنار|زمان:۳ آبان ۹۱|
|موضوع:یادواره شهدا|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:امیدیه|زمان:۱ آبان ۹۱|
|موضوع:جنگ جهانی علیه ایران|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:دانشگاه پیام نور مشهد مقدس|زمان:۱۴ آبان ۹۱|
|موضوع:سبک زندگی|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:بابل|زمان:۲۱ آبان ۹۱|
|موضوع:ایران و غرب|

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:ساری|زمان:۲۱ آبان ۹۱|
|موضوع:استراتژی عاشورا|

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:هیئت کربلای رفسنجان|زمان:۲۹ آبان ۹۱|
|موضوع:عاشورا|

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

|مکان:مهدیه امام حسن مجتبی(ع)|زمان:۲۳ آذر ۹۱|
|موضوع:امام هادی(ع)|

 

 

 

فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:شیراز|زمان:۲۹ آذر ۹۱|
|موضوع:پایان دنیا در سال ۲۰۱۲|
فایل صوتی:
|لینک مستقیم|لینک کمکی|

 

 

 

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:شاهرود|زمان:۲ آذر ۹۱|
|موضوع:شب عاشورا-واقعه کربلا|
|مکان:کرمان|زمان:۵ و ۶ دی ۹۱|
|موضوع:آخرالزمان-شور حسینی-سبک زندگی|

فایل صوتی:
۵ دی-سبک زندگی|لینک مستقیم|لینک کمکی|

۶ دی- آخرالزمان|لینک مستقیم|لینک کمکی|

۶ دی-شور حسینی|لینک مستقیم|لینک کمکی|

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]
|مکان:مشهد مقدس|زمان:۲ دی ۹۱|
|موضوع:سبک زندگی دینی|
|مکان:کرمان|زمان:۶ دی ۹۱|
|موضوع:آخرین تحولات منطقه|
|مکان:دانشگاه آزاد قزوین|زمان:۱۱ دی ۹۱|
|موضوع:پیشگویی هایی از جنس آخرالزمان|
|مکان:تهران|زمان:۷ دی ۹۱|
|موضوع:فتنه ی آخرالزمان|
|مکان:ساری|زمان:۱۷ دی ۹۱|
|موضوع:یادواره شهدا|

 

|مکان:اسلامشهر|زمان:۲۴ دی ۹۱|
|موضوع:راه عبور از فتنه|
 
|مکان:دانشگاه تهران|زمان:۱۳ آبان ۹۰|
|موضوع:فتح بدون خونریزی|
|مکان:دانشکده پرستاری|زمان:|
|موضوع:|
|مکان:اهواز|زمان:۲۴ مهر ۹۰|
|موضوع:یهود و رسانه|
|مکان:زنجان|زمان:آذر ۹۰|
|موضوع:رسانه|
|مکان:|زمان:|
|موضوع:ذوالقرنین کیست|
|مکان:تهران|زمان:۲ بهمن ۹۱|
|موضوع:۹ ربیع الاول آغاز عهد|
|مکان:اراک|زمان:۹ بهمن ۹۱|
|موضوع:دلیل توهین های اخیر به پیامبر(ص)|
|مکان:مهدیه ی امام حسن مجتبی(ع)|زمان:۱۲ بهمن ۹۱|
|موضوع:فتنه های آخرالزمان|

 

 |مکان:رادیو میقات|زمان:بهمن ۹۱|

|موضوع:اختلاس در صدر اسلام|

 

|مکان:ساوه|زمان:۲۱ بهمن ۹۱|
|موضوع:ارتباط انقلاب اسلامی با انقلاب جهانی امام زمان (عج)|

 

|مکان:|زمان:۱۶ بهمن ۹۱|
|موضوع:اولین جلسه پرسش و پاسخ اعضای آنتی ۶۶۶|

 

|مکان:شهر ری|زمان:۲۶ بهمن ۹۱|
|موضوع:اقتصاد مقاومتی|

 

|مکان:گرگان|زمان:۲۹ بهمن ۹۱|
|موضوع:سبک زندگی در آخرالزمان|

 

|مکان:همدان|زمان:۷ اسفند ۹۱|
|موضوع:سبک زندگی|

 

|مکان:دانشگاه آزاد اسلامی کرج|زمان:۹ اسفند ۹۱|
|موضوع:شبهات انتظار|

 

|مکان:همدان، دانشگاه بوعلی|زمان:۷ اسفند ۹۱|
|موضوع:سیاستهای آمریکا در برابر ایران و انتخابات|

 

|مکان:فرهنگسرای اشراق|زمان:۱۸ اسفند ۹۱|
|موضوع:یادواره شهدای هسته ای|

 

|مکان:دلیجان|زمان:۱۹ اسفند ۹۱|
|موضوع:آسیب شناسی شبکه های ماهواره ای|

 

|مکان:مشهد مقدس|زمان:۲۰ فروردین ۹۲|
|موضوع:۷ وادی ظهور|

 

|مکان:حسینیه عشاق الحسین(ع)|زمان:۲۲ تا ۲۶ فروردین ۹۲ (ایام فاطمیه دوم)|
|موضوع:حضرت زهرا (س)|
|مشاهده کیفیت|
فایل صوتی:
هر ۵ شب|لینک مستقیم|لینک کمکی|

 

 

[تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif][تصویر: heart.gif]

 

روایتگری ۸ سال دفاع مقدس

$
0
0

روایتگری ۸ سال دفاع مقدس

DSC042561 300x225  روایتگری 8 سال دفاع مقدس

 

 

ردیف

عنوان

پخش کلیپ

حجم
(KB)

زمان
۱جاودانگی (جدید)(حجت الاسلام ضابط) 1,7710:06:01
2غربت (جدید) 1,2320:04:11
3درسهایی از قرآن (جدید) 3,1280:10:39
4افتخار (جدید) 1,9570:06:39
5بی نشان (جدید) 1,8510:06:18
6سرباز (جدید) 2,2690:07:43
7نظر کرده (جدید) 1,5640:05:19
8یک روضه… (جدید) 2,6670:09:07
9دعوت (جدید) 2,3400:07:58
10هنر شهید (جدید) 2,6460:09:00
11داستان پرواز (جدید) 2,6610:09:03
12فناء (جدید) 2,6470:09:00
13بلوغ (جدید) 2,9010:09:53
14مسافر (جدید) 2,7500:09:22
15فرهنگ (جدید) 2,8530:09:43
16سیره شهدا 3,0200:13:11
17خاطره ای از عملیات خیبر – استاد رحیم پور ازغدی(استاد رحیم پور ازغدی) 6000:01:42
18عملیات در جنگ 7,1080:30:16
19بچه های جبهه 6,8510:46:41
20بیش از این که از نسل سوم بترسیم باید امیدوار باشیم 7,0360:29:58
21عملیات خیبر 7450:01:34
22انتظار، جنگ نرم، شهادت – ۲(حاج حسین یکتا) 5,3620:22:48
23جنگ نرم و افسران جوان 5,7490:24:27
24سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر – ۱ 4,8130:20:28
25سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر – ۲ 5,0590:21:31
26سخنرانی در جمع وبلاگ نویسان 4,3820:18:37
27مسلمان شدن دختری لهستانی 6080:02:24
28روضه خوانی در لحظه شهادت 4540:00:56
29می شه من امروز حر امام حسین بشم 9490:01:00
30دیدار با شهید زنده… 6890:01:26
31شب عملیات بدر 8940:01:52
32سخنرانی در مدرسه علمیه باقرالعلوم – ۱ 7,6910:32:45
33سخنرانی در مدرسه علمیه باقرالعلوم – ۲ 7,3850:31:27
34خاطره گویی در ساعت یک و نیم شب – ۱ 7,6050:32:23
35خاطره گویی در ساعت یک و نیم شب – ۲ 7,5010:31:56
36امشب شب عملیات است 5,3620:22:48
37با امام زمان (عج) رو راست باشیم 5,7700:24:33
38پایان نامه ای با موضوع راهیان نور 6,7450:28:43
39جوان دیروز، جوان امروز، جوان فردا 7,9130:33:42
40خاطره ای طنز از اولین اعزام (حاج حسین یکتا) 2,1670:09:10
41در جمع دانشجویان کرمانشاه 6,5550:27:54
42روایتگری در جمع دانشجویان خارجی در یادمان شلمچه 4,1970:17:51
43روایتگری در جمع دانشجویان خواهر دانشگاه هنر 6,9890:29:45
44روایتگری در جمع کاروان راهیان نور پادگان دژ 5,0510:21:28
45روایتگری در جمع کاروان های راهیان نور در پادگان دژ فروردین سال ۱۳۸۸ 5,4140:23:01
46روایتگری در داخل اتوبوس کاروان دانشکده معماری 3,3950:14:25
47روایتگری در مسجد فاطمیون اهواز 8,0170:34:08
48سخنرانی در جمع انجمن های اسلامی خواهران ۱ 6,3190:26:54
49سخنرانی در جمع انجمن های اسلامی خواهران ۲ 6,0890:25:55
50سخنرانی در مراسم اعتکاف 5,3400:36:19
51سخنرانی در هیئت فاطمیون 5,4140:23:01
52روایتگری حاج جسین یکتا در اردوی راهیان نور 1,5890:12:33
53روایتگری حمید داوود آبادی(حمید داوود آبادی) 6670:05:37
54مثل شهدا گناه کنیم 5700:04:52
55توفیق شهادت 3690:03:08
56 شهادت یا خودکشی 8000:06:49
57 شهید اشرف مخلوقات است 2770:02:21
58مبارزه تکنفره در مقابل عراقیها 3040:02:36
59 خاطره ای ازعملیات کربلای ۸ 4160:03:33
60فرهنگ جبهه 7380:06:18
61هشت سال جنگ ایران و عراق دروغ بزرگی است(حاج سعید قاسمی) 4,4190:09:03

برای دانلود فایل‌های صوتی بالا، روی نام فایل مورد نظر کلیک راست نموده
و  گزینه …Save Target As را انتخاب نمایید.

دانلود صدها کلیپ و مستند زیبا در مورد شهدا و دفاع مقدس

$
0
0

 

مسئولان باید از شهوات حلال هم بگذرند - نهج البلاغه ۷

$
0
0

شما چگونه مى‌خواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسایل خودمان رفتیم، به فکر زندگى شخصى خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیت‌المال هیچ حدى براى خودمان قایل نشدیم - مگر حدى که دردسر قضایى درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقى مى‌ماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمى‌بینند که ما چگونه زندگى مى‌کنیم؟
 
 آن وقتى که جوان حزب‌اللهى ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه مى‌رفت و به او مى‌گفتند که چه‌قدر حقوق مى‌خواهى، مى‌گفت این حرفها چیست، مگر من براى حقوق آمده‌ام؟ اصرار مى‌کردند که بالاخره زندگى خودت و زن و بچه‌ات باید بگردد؛ یک چیزى بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسى وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولى این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانه‌هاى ما اتفاق افتاد؛ یکى، دو مورد هم نبود. نماینده‌ى مجلس وقتى اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد! بعضى از دوستان ما در دوره‌ى اول نمایندگى مجلس، شرمشان آمد و ننگشان کرد که حقوق بگیرند! گفتند ما حقوق بگیریم؟!

برادران! من و شما داریم از آن ذخیره مى‌خوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمى‌شود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى که خیلیشان از اولیات زندگى محرومند.
 
 در این راه، از خیلى چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. نمى‌گویم مثل پیامبر باشیم، نمى‌گویم مثل امیرالمؤمنین - که شاگرد پیامبر بود - باشیم؛ که انسان آن مطالب را که مى‌خواند، تنش مى‌لرزد. امیرالمؤمنینى که زهدش در زندگى و دنیا مَثَل سایر است و مسلمان و غیرمسلمان آن را مى‌دانند، درباره‌ى پیامبر مى‌گوید: «قد حقّر الدّنیا و صغّرها و اهون بها و هوّنها»(۱)؛ دنیا را تحقیر کرد - یعنى همین لذایذ و بهره‌مندیها و برخورداریهاى دنیا را کوچک کرد - به آنها توهین کرد و سبکشان نمود.
 
 در قُبا براى پیامبر آب آوردند و چیزى هم مثل عسل قاطى آن کردند. پیامبر فرمود: من این را حرام نمى‌کنم، اما نمى‌خورم. این دو، دو چیز است؛ یا آب یا عسل. آن را از ما نخواسته‌اند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما مى‌توانیم آن‌طور زندگى بکنیم؟ پیداست که آن نفس قدسى ملکوتى، یک چیز دیگر است.
 
 امیرالمؤمنین در همین جمله مى‌فرماید که خداى متعال به پیامبر فهماند که اگر من دنیا را به اختیار از تو مى‌گیرم، براى این است که چیز شیرینترى به تو بدهم. آن چیز شیرینتر را اولیاى خدا مى‌دیدند. من و شما آن را حس نمى‌کنیم؛ اما در آن راه باید برویم، در آن راه باید قدم برداریم، کمتر خرج کنیم، کمتر بذل و بخشش بیجا کنیم، کمتر به زندگى شخصى خودمان بپردازیم.
 
 من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکى از شماها معلم بود، یکى دانشجو بود، یکى طلبه بود، یکى منبرى بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگیریم، مثل خانه‌ى اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولى ما ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافى است؟! نه، ما هم مترفین مى‌شویم. واللَّه در جامعه‌ى اسلامى هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیه‌ى شریفه‌ى «واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مى‌آورد. ۱۳۷۰/۰۵/۲۳

۱) نهج‌البلاغه خطبه شماره ۱۰۹:
از خطبه‌‌هاى آن حضرت است درباره قدرت خداوند و حوادث مرگ و قیامت‌
قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا وَ صَغَّرَهَا وَ أَهْوَنَ بِهَا وَ هَوَّنَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِیَاراً وَ بَسَطَهَا لِغَیْرِهِ احْتِقَاراً فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً أَوْ یَرْجُوَ فِیهَا مَقَاماً بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنْذِراً وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّراً وَ خَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّراً... .
رسول حق دنیا را حقیر و کوچک شمرد، و پستش دانست و نزد دیگران خوار نمود، مى‌دانست که خداوند با اختیار خود دنیا را از او دور کرد، و به خاطر حقارتش آن را براى دیگران گشاده ساخت. پس او با قلبش از دنیا روى گرداند، و یادش را از باطن خود میراند، و عاشق غایب شدن زینتش از مقابل خود بود، تا از آن لباس آرایشى برنگیرد، یا اقامت در آن را هوس ننماید. در رساندن احکام از جانب خدا براى قطع عذر مردم کوشید، و براى مردم با ترساندن از عذاب خیر خواهى نمود، و با مژده‌هایى که داد به بهشت دعوت فرمود و با تهدیدهایى که کرد از آتش ترساند.

منبع

یادتان رفته چرا امام(ره) به منافقین و ملی گراها اجازه اردوکشی خیابانی نمی داد؟

$
0
0
اما این‌بار فردی با سیاط و نیش قلم به خلف صالح خمینی کبیر اهانت روا می‌دارد که عمری سر سفره ...

درباره شهید دکتر (مهدی) ادواردو آنیلی

$
0
0
فیلم مستند «ادواردو Edoardo» درباره نحوه شیعه شدن و مرگ مشکوک اوست که در سالگرد این حادثه (24آبان ماه) تقدیم ...

بیانیه دانشگاه پیام نور مرکز بناب در خصوص ترور دانشمند هسته ای

$
0
0
بیانیه دانشگاه پیام نور مرکز بناب در خصوص ترور دانشمند هسته ای به گزارش روابط عمومی دانشگاه پیام نور استان آذربایجانشرقی ...

26 دی ماه روز فرار و آوارگی یک دیکتاتور ...

$
0
0
فریاد ملت مسلمان ایران مستجاب شد و شاه جنایتکار را آواره کرد: ای شاه خائن آواره گردی خاک وطن را ویرانه ...

به کجا چنین شتابان؟

$
0
0
در بخشی از نامه بلندتان قلم‌تان را اینگونه به حرکت درآوردید که معترضان از شرکت در انتخابات پرهیز خواهند کرد ...

مردی از قم قیام می کند

$
0
0
آزادی که ملت ما را تا آخر به بند بکشد ما همه موظفیم از طرف اسلام که مصالح اسلام را حفظ ...

آیا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیدند؟

$
0
0
الف. کتاب های شیعه: روایت اول: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، ذراع ...

لوح فشرده صهـبای مجموعه بیانات مقام معظم رهبری

$
0
0
لوح فشرده «صهـبای مجموعه بیانات نسخه 1» بصورت فشرده (Rar) و با اندازه 138مگابایت .     لوح فشرده «صهـبای احکام» بصورت فشرده ...

ایام حزن و اندوه اهل بیت (ع) تسلیت باد

$
0
0
خورشید به سوگ مصطفی میگرید مهتاب به حال مجتبی میگرید در مشهد دل چه کربلایی برپاست قومی به شهادت رضا میگرید

جملات قصار امام خمینی در باب اسلام و عمل ما

$
0
0
* بیرون برویم از این پوشش شیطانی به پو شش رحمانی ؛ آن به این است که ما مطابق نظام ...

دولت و مجلس، فروش نفت را حداقل 10 سال به کشورهای تحریم کننده ممنوع کنند

$
0
0
کوردلان نظام سرمایه داری و ایادی داخلی شان می کوشند با توطئه، به مشکلات اقتصادی کشور دامن بزنند و از ...

سفارش امام زمان (عج) به ذکری در رکوع نماز‌ها

$
0
0
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این ...

انقلاب ما انفجار نور بود... .

$
0
0
  روزشمار گوشه هائی از تاریخ انقلاب جدید فرار شاه ایران جدید   احیاء کاپیتولاسیون در ایران جدید   قیام خونین مردم قم جدید   هجرت امام خمینی (ره) ...

ایستادگی ملت ایران هر توطئه‌ای را بی‌اثر کرده است .

$
0
0
فرمانده سپاه عاشورا، یکی دیگر از برنامه‌های دشمنان برای تخریب انتخابات مجلس را ایجاد ناامنی و تضعیف نشاط و روحیه ...
Viewing all 156 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>